روابط طراحی داخلی با دیگر عناصر
رابطه واقعی و آگاهانه بین هنر، معماری و طراحی دیرینه است. اگرچه نقاشی دیواری در اواسط قرن بیستم تا حد زیادی نادیده گرفته شد، در گذشته نقاشی های دیواری بزرگ نقطه کانونی برنامه ریزی شده داخلی بوده و به نوعی معماری را تعیین کرده است. به همین ترتیب، مجسمه سازی یا فرم های تندیس به عنوان جنبه های ثابت و دائمی ساختمان ها، در صورتی که توسط معمار به همراه طراح داخلی و هنرمند برنامه ریزی شود، می تواند مهمترین ویژگی طراحی باشد. شاید بهترین طراحی طرحی باشد که در آن تفاوت قابل مشاهده ای بین معماری و فضای داخلی وجود نداشته باشد و در آن حتی آثار هنری به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از کل گنجانده شده باشد (عکس را ببینید).

یک سطح شیبدار که به عنوان عنصر کانونی داخلی عمل می کند:
V.C سابق. فروشگاه موریس، سانفرانسیسکو، طراحی شده توسط فرانک لوید رایت، 1948.
تصویر : مینارد ال پارکر
رابطه طراحی داخلی با معماری را می توان با ذکر یک مثال افراطی روشن کرد: مجموعه صحنه. مجموعهای برای نمایش تئاتر نوعی طراحی داخلی است، اما برخلاف تمام جنبههای دیگر طراحی داخلی، تلاش میکند تا جهان و فضای خود را صرفاً مربوط به نمایشنامه کند و اصلاً به جهان یا حتی واقعیت مربوط نباشد. خلق دنیایی از ساختگی دقیقاً کارکرد یک صحنه است، اما در زندگی واقعی نمی توان یک فضای داخلی خاص را از هر چیز دیگری که در اطراف آن است جدا کرد. گاهی اوقات یک طراح ممکن است تلاش کند تا یک فضای داخلی "تئاتری" ایجاد کند، اما نکته ای که در اینجا به شدت و به صراحت بیان می شود این است که هر داخلی باید با معماری و محیط اطراف مرتبط باشد.
جهت مشاوره تلفنی رایگان کلیک کنید
روابط طراحی تک تک آثار هنری (نقاشی، چاپ، یا مجسمه) با فضای داخلی از نظر مقیاس و مکان بسیار مهم است نه از نظر موضوع، رنگ یا سبک. یک نقاشی بسیار قدیمی، اگر خوب باشد، در یک فضای داخلی معاصر به خوبی به نظر می رسد. یک مجسمه بسیار مدرن می تواند در یک فضای داخلی مبله شده با چند قطعه زیبای سنتی زیبا باشد. هر اثر هنری، اگر در درون خود موفق باشد، با هر فضای داخلی "درست" است، اگر به درستی قرار گیرد یا برای کار با کل فضا انتخاب شود. مطمئناً نیازی به تطبیق رنگ نقاشی ها با فضای داخلی یا انتخاب موضوع در آثار هنری که منعکس کننده یک موضوع خاص هستند، مانند غذا برای اتاق های غذاخوری یا صحنه های شکار برای لانه وجود ندارد.
معماری داخلی از آنجایی که با منظره یا منظره شهری مرتبط است، گاهی اوقات توسط معماران اشتباه درک می شود. یک مثال نادرست اما معمولی، پنجره تصویری فراگیر در مناطق مسکونی حومه شهر است. اغلب تنها نمای پنجره، پنجره تصویر خانه همسایه است. وقتی منظره زیبا است، باید بتوان فضای داخلی را با طرح و جهتگیری مبلمان طوری برنامهریزی کرد که چیدمان صندلیها بتواند از منظره استفاده کند و در عین حال برای سایر عملکردها، مانند ارتباط با شومینه یا گروه گفتگو، کار کند. همچنین.
در بسیاری از زمینه های طراحی داخلی، حوزه گرافیک اهمیت فزاینده ای پیدا می کند. در هر ساختمان عمومی یا سازمانی، تابلوها، دایرکتوری ها و شناسه های اتاق نقش بصری مهمی را ایفا می کنند. گرافیک معماری خوب تنها در سال های اخیر در نتیجه افزایش اندازه و پیچیدگی سازه ها مورد تاکید قرار گرفته است. ساختمانهایی مانند فرودگاهها برای کارآمد کردن فضاها و ایجاد یکپارچگی زیباییشناختی، به گرافیک شفاف و زیبا وابسته هستند. یکی از جنبه های مرتبط گرافیک، مواد چاپی است که بخشی از عملکردهای داخلی خاص است. طراحان داخلی باید به طراحی منوها، فهرست های نوشیدنی، دستمال سفره و کتاب کبریت در یک رستوران با طراحی خوب توجه کنند. طراحانی که با فروشگاه ها یا مغازه ها سروکار دارند با گرافیک کیسه های خرید، تابلوها و پوسترها سروکار دارند. اغلب طراح داخلی، طراح گرافیک واقعی است، یا با طراح گرافیک کار می کند، همانطور که معمار با طراح داخلی یا معمار منظر کار می کند.
منبع :
https://www.britannica.com/art/interior-design/Design-relationships